آسمون

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت
آسمون

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

دست لیس

توضیح دادن دس لیس و نقش اون تو برد پیروزمندانه من

در مسابقاتی که هر روز تابستان بلا استثنا ساعت ۳ بعدازظهر زیر تابش مسقیم آفتاب و اعتراض همسایه های گرامی  در کوچه با پسرای دو کوچه بالاتر  و ۲ کوچه پایین تر برگزار میشد

چیزی بود که همیشه آرزو داشتم مادرم میفهمید .

و سنگ های کوچک و بزرگ من رو که برایم شانش میآوردند را آشغال نمیپنداشت و از راه پله به بیرون پرتاب نمیکرد.    

 


پی نوشت:

دست لیس : سنگی خوش دست برای نشاته روی , یه آجر یا یک نشانه

چقدر سر این دس لیس هام باهم دعوا کردیم و قهر کردم.

مشکل سر این بود که اون هیچ درک و تصوری از دس لیس نداشت.


F14

کودک که بودم همیشه کنجکاو بودم اسباب بازی هام چه طور کار میکنند و بازشون میکردم

انگاری بعد اون همه سال تنها چیزی که سالم مونده زیر دستم یه جنگنده F14 بود که مامان قایم کرده بود و بعد ازگذشت سالها بهم داد امروز


پی نوشت : من هنوزم کنجکاوم , نه به اسباب بازی هام که به دخترام


عماد یا ... مساله این است!؟

ساعت 4.45 بعد از ظهر بیمارستان فاطمیه با موی خرمایی رنگ  با وزن 4.200 پسری با یه دودول کوچولو به دنیا می آید.
صدا صدای گریه های اوست.